خلاصه:
دختری به نام تیام......دختری در سال سوم دبیرستان........از لحاظ ظاهری متوسط ولی از لحاظ باطنی محشر....غرق در درس و بحث .......تا اینکه شاهزاده رویاهای هر دختری از راه میرسه...ولی تیام خانم چشم وگوشش اونقدر بسته بوده که شاهزاده رو نمیبینه ....شاهزاده هم چشمش باز و فقط قیافه رو میبینه و اخلاق رو نمیبینه تا اینکه..............